نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, توسط امیر سلحشور |

حقيقت حسین (ع) به روایت مولانا

پرواز مرغ جان ورای عقل و نقل

هوشنگ شكري

وقايع زميني همواره از ديدگاه عرفا و اهل معني تعابيري آسماني دارند كه بايد با ديده باطن بدانها نگريست و از وراي اعمال و رفتار زميني منبع ملكوتي و قدسي آن را مد نظر قرار داد كه اين امر در مواردي كه عامل فعل مردي روحي و والا مرتبت است دقت بيشتري مي‌طلبد. مولانا خود از آن دست انسان هاست كه فعل ظاهري را با ديدي باطني مي‌نگرد و از وراي تاريخ، مفاهيم معنوي رخداد را تبيين مي‌كند.
واقعه عاشورا يكي از اين نظرگاه‌ها است كه مولوي نيز بدان نظر داشته و بر طريق معمول خويش بدان نگريسته است. در ديوان كبير مولانا جلال‌الدين بلخي با شوري زايد الوصف و حالي كه در آن ناظر به حقيقت باطني عاشورا است زبان به سرايش اشعار گشوده است. اين اشعار لطيف كه ارادت قلبي مولانا را به شهداي كربلا مي‌رساند با استغاثه او به ساحت قدسي ايشان شروع مي‌شود.
كجاييــد اي شهيدان خــدايي بلاجويان
دشت كربلايي
منظر مولوي در اين اشعار به گونه‌اي است كه روحانيت عاشوراييان را به تصوير مي‌كشد و مرغ جان وي نيز كه اين روحانيت را دريافته بي‌قرار در عالم معني به سوي نورانيت ايشان مي‌شتابد تا از رشحات اصحاب حسين(ع) بهره‌مند گردد،‌ وي شهداي كربلا را بدين گونه معرفي مي‌كند.
كجاييد اي سبك روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوايي
كجاييد اي شهان آسماني
بدانسته فلك را درگشايي
كجاييد اي ز جان و جا رهيده
كسي مر عقل را گويد كجايي
كجاييد اي در زندان شكسته
بداده وامداران را رهايي
كجاييد اي در مخزن گشاده
كجاييد اي نواي بي‌نوايي
اين ابيات به قدري زلال، لطيف و رسا است كه نيازي به تفسير و تبيين ندارد چرا كه امري مبتني بر عقل معاش و دنياداري نيست كه با دلايل و براهين پيچيده منطقي اثبات گردد بلكه امر،‌امري معنوي است و رخدادي روحاني كه در آنجا حجاب انديشه دنياداران جايي ندارد و اين جايگاه آن جايي است كه مولوي مي‌گويد«گردن انديشه بزن».
معني فوق نشان مي‌دهد كه واقعه عاشورا كه در آن روح‌هاي بلند پرواز، قفس‌هاي تن را شكستند تا وراي عقل و نقل به حقيقتي كه به واسطه ولي كامل و امام زمانشان ادراك نموده بودند برسند و در اين ميان حسين(ع) واسطه فيض بود و نداي «هل من ناصر ينصرني» از براي اين بود كه اگر كسي مي‌خواهد در اين بزم الهي سهيم گردد و بهره‌اي بردارد، لبيك گويد تا به واسطه اين امر ابواب ملكوت بر وي گشوده شود؛‌علامه طباطبايي در اين باره مي‌فرمايند: «بابي از ابواب ملكوت اختصاص به سالار شهيدان(ع) دارد.»
از اين روست كه ياران حضرت بدانگونه جانفشاني و جانبازي مي‌نمودند چه به واسطه نورانيتي كه ساطع بر آن مكان بود دلهاشان متوجه عالم غيب شده و ديده هاشان بي‌حجاب بر آسمان معنا مي‌نگريست.
مولانا نيز با درك مقامات معنوي شهداي كربلا منزلت ايشان را بدينگونه به تصوير مي‌كشد:
در آن بحريد كين عالم كف اوست
زماني بيش داريد آشنايي
كف درياست صورت‌هاي عالم
ز كف بگذر اگر اهل صفايي
توجه مولوي به شهداي كربلا بدين جا ختم نمي‌شود بلكه در مثنوي شريف نيز در دفتر ششم ذيل داستاني به اين واقعه اشاره دارد و در آنجا انتقادي نيز بركساني كه باطن عاشورا را ادراك ننموده وارد مي‌سازد.
در اين داستان شاعري اهل دل در روز عاشورا وارد حلب مي‌شود و مردم آنجا را در حال عزاداري مي‌بيند و از كم و كيف ماجرا سؤال مي‌كند كه با جواب تند ايشان مبني بر عدم فهم ماجرا توسط اغيار مواجه مي‌شود. شاعر در اين باره جوابي نغز بديشان مي‌دهد،‌مولانا از زبان شاعر اهل دل مي‌گويد:
خفته بوده ستيد تا اكنون شما
كه كنون جامه دريديت از عزا
پس عزا بر خود كنيد اي خفتگان
زآنكه بد مرگي است اين خواب گران
روز مُلك است و گَش و شاهنشهي
گر تو يك ذره از ايشان آگهي
ورنه‌اي آگه برو بر خود گري
زآنكه در انكار نقل و محشري
اين نگاه معرفت شناسانه مولوي نوعي آسيب شناسي بر عزاداري شهداي كربلاست اگر بدون شناخت و معرفت حقيقي باشد چرا كه نظاره بر امري روحي بايد پيامدهاي معنوي نيز داشته باشد ورنه؛
بر دل و دين خرابت نوحه كن
كه نمي‌بيني جز اين خاك كهن
اين‌گونه است كه عزاداري و شناخت واقعه عاشورا به قصد معرفت و كسب فيض از عالم غيب است كه مناط اعتبار عرفا بويژه مولوي در اين ابيات است پيامد آن نيز بايد ارتقاي معنوي و قرب به حقيقت باشد كه در اين صورت زمان و مكان نيز مدخليت نداشته
و تجلي «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» مي‌گردد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.